وب نوشته های یک میرباقری

مهندسی تکنولوژی نرم افزار کامپیوتر

وب نوشته های یک میرباقری

مهندسی تکنولوژی نرم افزار کامپیوتر

وب نوشته های یک میرباقری

*** در عصر تکنولوژی باید همگام با زمان گام نهاد... ***
در این وبلاگ تمام تلاش ما این است که تمامی مطالب حاصل ذهن و قلم خودمان باشد نه صرفاً کپی برداری از نوشته های دیگران... هر آنچه پیش آید و می اندیشیم که شاید مفید و نیک باشد می نگاریم به امید آنکه به مذاق مخاطبان گرانقدر خوش آید.

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علاقه» ثبت شده است

job

کار... کار... کار...!! همین کلمۀ 3 حرفی کوچولو بخش بزرگی از زندگی همۀ آدم ها رو تشکیل میده و میشه گفت اصلاً اگر نباشه نمیشه زندگی کرد. چون برای زندگی کردن نیاز به یکسری امکانات اولیه مثل: خوراک، پوشاک، مسکن و ... هستش که تو این دور و زمونه بدون کار کردن و پول در آوردن نمیشه بهشون دست پیدا کرد.

خب حالا که این جناب کار جز لاینفک زندگی به حساب میاد و هممون یه جورایی مجبوریم کار کنیم، پس بهتره کاری که انجام میدیم مطابق با روحیات و علایقمون باشه و از کاری که می کنیم لذت ببریم.

شاید بگید دلت خوشه ها! کار کجا بود که حالا بخواد مطابق میل و باب طبعمونم باشه! همینکه بیکار نمونیم و از گشنگی نمیریم جای شُکرش باقیه...!!!
بله... منم بهتون حق میدم و حرفتونو تا حدی می پذیرم ولی همونطور که عرض کردم تا حدی!

به نظر من درسته که در حال حاضر کار خوب با درآمد مناسب به راحتی پیدا نمیشه ولی این دلیل نمیشه که دست رو دست بزاریم و بگیم کار نیست و نمیشه کاری کرد.

همیشه میشه یه کاری کرد و این به تلاش و البته توانایی و ارادۀ خود آدم بستگی داره. نباید منتظر باشین که از همون اول کار بیاد دنبالتون، شما باید برید دنبالش... ده بدوئین دیگه،برید دنبالش... بگیریدشششششش...!

خب حالا آروم تر! بزارید نفستون جا بیاد... آها، خوبه! بعد اینکه شما رفتید دنبالش و به دستش آوردید اونوقته که دیگه با یه کم تلاش و کوشش میتونید کاری کنید که از این به بعد اون کار بیاد دنبال شما و شما هم هی واسش طاقچه بالا و کلاس بزارید!

  • میرباقری

ازدواج

ایدۀ نوشتن این مطلب از جایی جرقه خورد که تو تماس تلفنی با یکی از آشنایانم با یک مسأله ای برخورد کردم که برام عجیب و شاید جالب بود و من رو به فکر و تأمل واداشت. زوج جوانی که اسم همدیگه رو با صفت آقا و خانم صدا می کنند و نوعی برخورد محترمانه و رسمی باهم دارند. راستش به این فکر افتادم که این نوع رفتار درست تره یا اینکه زن و شوهر با هم خیلی صمیمی و راحت باشند و مثل دو تا دوست هم سن و سال با هم شوخی کنند؟!
شاید جواب دادن به این سؤال خیلی راحت نباشه و بیشتر سلیقه ای و فقط از نظر کارشناسان خانواده قابل تحلیل باشه. اما به نوعی حسی که خودم در این مورد دارم و بر اساس چیزایی که دور و بر خودم می بینم در موردش صحبت می کنم.

همۀ ما بارها و بارها شنیدیم که احترام و حرمت بین زوجین باید حفظ بشه و اخلاقیات و رعایت هنجارها خیلی مهمه و هزار و یک چیز دیگه که لااقل از طریق برنامه های مشاورۀ خانواده زیاد دیدیم و شنیدیم. اما اصلا قصدم این نیست که روند این برنامه هارو  پیش بگیرم و شروع کنم به نسخه پیچیدن... چون نه تخصصش رو دارم و نه در اندازه ای هستم که بخوام نصیحت کنم.

چیزی که ذهن منو به خودش مشغول کرده اینه که این زوج هایی که خیلی رسمی و محترمانه با هم برخورد می کنن توی زندگی و نوع رفتارشون با هم چطور هستند؟ آیا مفهوم حقیقی ازدواج و اینکه زن و شوهر باید مونس هم باشند و بتونند راحت حرفاشونو به هم بگن و بینشون راز نگفته و فاصله نباشه، تو زندگیشون وجود داره؟!
عده که اسم همدیگه رو همراه با خانم یا آقا صدا می زنند یا اینکه بعضی خانم ها همسرشون رو با نام خانوادگی یا با لقب دکتر و مهندس و سرهنگ که عناوین شغلیشون هست، مورد خطاب قرار میدن.
در مقابل اینها زوج هایی هم هستند که با هم خیلی صمیمی و خودمونی هستند و عین دو تا رفیق و همکلاسی شوخی می کنند و می خندند و با دیدنشون بیش از هرچیز فکر می کنی که دو تا دوست صمیمی هستند.

  • میرباقری