وب نوشته های یک میرباقری

مهندسی تکنولوژی نرم افزار کامپیوتر

وب نوشته های یک میرباقری

مهندسی تکنولوژی نرم افزار کامپیوتر

وب نوشته های یک میرباقری

*** در عصر تکنولوژی باید همگام با زمان گام نهاد... ***
در این وبلاگ تمام تلاش ما این است که تمامی مطالب حاصل ذهن و قلم خودمان باشد نه صرفاً کپی برداری از نوشته های دیگران... هر آنچه پیش آید و می اندیشیم که شاید مفید و نیک باشد می نگاریم به امید آنکه به مذاق مخاطبان گرانقدر خوش آید.

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

تجربۀ شخصی و واقعی من

دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۱۲ ب.ظ

تجربۀ واقعی و شخصی من:
دیروز دم ظهر رفته بودم مغازۀ یکی از آشنا چیزی بخرم.
این بنده خدا دانشجوی رشتۀ کامپیوتر هستش و برای امروز باید یه پروژه ای رو آماده می کرد اونم با یک استاد فوق العاده سخت گیر که استاد محترم هم در مورد این موضوع چیزی درس نداده بود و باید خودشون یاد میگرفتن و آماده میکردن. این بیچاره هم کلی کتاب و جزوه و ویدئوی آموزشی از اینترنت گرفته بود تا بتونه یه چیزی یاد بگیره.
از من پرسید شما تو این پروژه ها از چی استفاده می کنید که بهش چندتاشونو گفتم و تا اسم اون مبحث مورد نظر رو آوردم کلی ذوق کرد از اینکه فهمید اینو بلدم.
گفت به مشکل برخوردم و نمیدونم چیکار کنم و کلی دپرس و نا امید بود. همون لحظه رو سیستم پروژه رو بهم نشون داد و منم بررسی کردم و دیدم مشکلات زیادی داره که براش درستشون کردم و توضیح دادم تا متوجه بشه.
از شانس هم دیروز بدجوری مغازش شلوغ بود و همش درحال رسیدگی به کار مشتری ها بود.
خلاصه من که واسه یه خرید 5 دقیقه ای رفته بودم(که البته همون اول هنوز خرید نکرده ایشون سوال پرسید و کلاً وسیلۀ من یادش رفت) یه چند ساعتی اونجا کارم طول کشید و تا بیام خونه ناهار بخورم ساعت 6-7 غروب شد و اون بنده خدا در حین اینکه به خاطر حل شدن مشکلش خیلی خیلی خوشحال بود و تشکر می کرد، کلی هم عذرخواهی کرد و شرمنده بود که وقتمو گرفته و غروب شده و من هنوز ناهار نخورده بودم.
نکته جالبی که دلیل نوشتن این متن بود اینجاست که خودم مدتی بود برای یک پروژه تجاری مشابه که با همین زبان و تکنولوژی در حال پیاده سازیش هستم به یک مشکل و گره ای برخورد کرده بودم که هرکاری می کردم حل نمیشد و هرچی هم سرچ کردم و پرسیدم از متخصص های دیگه و تو فروم ها و... بی فایده بود و هیچ جا درموردش چیزی نبود.
ولی دقیقاً همین دیشب دوباره بررسیش کردم و سر 5 دقیقه مشکلش رو پیدا کردم و حلش کردم.. چیزی که این چند وقته چندین بار طی ساعت ها تمام بخش هاش رو زیر و رو کرده بودم و نتونسته بودم مشکلش رو حل کنم.
اون لحظه واقعاً حس کردم تنها دلیلش تأثیر کمک کوچکی بود که به اون بنده خدا کردم و کلی دلش شاد شد و دعا کرد و جوابی که انسان از بازخورد کارهای خودش میگیره.
کار من خیلی کوچک بود ولی حتی همین کار کوچک تأثیرش رو به عینه به من نشون داد.
بعضی وقتا معجزه خیلی ساده اتفاق میفته و ما راحت از کنارش رد میشیم.
ولی اگر دقت کنیم روزانه کلی از این معجزه ها اتفاق می افته که ما ازش غافلیم و قدر نمیدونیم...
شاید اگر به این معجزات و تأثیرات پی می بردیم، انقدر محبت و کمک رو از دیگران دریغ نمی کردیم...

نظرات (۱)

سلام
خوشحالم (:
از هر دستی بدی، از همون دست هم میگیری.
منم تجربه مشابه این رو زیاد داشتم، دقیقاً متوجه حست میشم.
پاسخ:
سلام
ممنون
بله تجربه های این چنینی بسیار زیاد اتفاق میفته و در بسیاری مواقع این ما هستیم که کم توجه هستیم و ساده رد میشیم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی