وب نوشته های یک میرباقری

مهندسی تکنولوژی نرم افزار کامپیوتر

وب نوشته های یک میرباقری

مهندسی تکنولوژی نرم افزار کامپیوتر

وب نوشته های یک میرباقری

*** در عصر تکنولوژی باید همگام با زمان گام نهاد... ***
در این وبلاگ تمام تلاش ما این است که تمامی مطالب حاصل ذهن و قلم خودمان باشد نه صرفاً کپی برداری از نوشته های دیگران... هر آنچه پیش آید و می اندیشیم که شاید مفید و نیک باشد می نگاریم به امید آنکه به مذاق مخاطبان گرانقدر خوش آید.

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

۷ مطلب با موضوع «سبک زندگی» ثبت شده است

تجربۀ واقعی و شخصی من:
دیروز دم ظهر رفته بودم مغازۀ یکی از آشنا چیزی بخرم.
این بنده خدا دانشجوی رشتۀ کامپیوتر هستش و برای امروز باید یه پروژه ای رو آماده می کرد اونم با یک استاد فوق العاده سخت گیر که استاد محترم هم در مورد این موضوع چیزی درس نداده بود و باید خودشون یاد میگرفتن و آماده میکردن. این بیچاره هم کلی کتاب و جزوه و ویدئوی آموزشی از اینترنت گرفته بود تا بتونه یه چیزی یاد بگیره.
از من پرسید شما تو این پروژه ها از چی استفاده می کنید که بهش چندتاشونو گفتم و تا اسم اون مبحث مورد نظر رو آوردم کلی ذوق کرد از اینکه فهمید اینو بلدم.
گفت به مشکل برخوردم و نمیدونم چیکار کنم و کلی دپرس و نا امید بود. همون لحظه رو سیستم پروژه رو بهم نشون داد و منم بررسی کردم و دیدم مشکلات زیادی داره که براش درستشون کردم و توضیح دادم تا متوجه بشه.
از شانس هم دیروز بدجوری مغازش شلوغ بود و همش درحال رسیدگی به کار مشتری ها بود.
خلاصه من که واسه یه خرید 5 دقیقه ای رفته بودم(که البته همون اول هنوز خرید نکرده ایشون سوال پرسید و کلاً وسیلۀ من یادش رفت) یه چند ساعتی اونجا کارم طول کشید و تا بیام خونه ناهار بخورم ساعت 6-7 غروب شد و اون بنده خدا در حین اینکه به خاطر حل شدن مشکلش خیلی خیلی خوشحال بود و تشکر می کرد، کلی هم عذرخواهی کرد و شرمنده بود که وقتمو گرفته و غروب شده و من هنوز ناهار نخورده بودم.
نکته جالبی که دلیل نوشتن این متن بود اینجاست که خودم مدتی بود برای یک پروژه تجاری مشابه که با همین زبان و تکنولوژی در حال پیاده سازیش هستم به یک مشکل و گره ای برخورد کرده بودم که هرکاری می کردم حل نمیشد و هرچی هم سرچ کردم و پرسیدم از متخصص های دیگه و تو فروم ها و... بی فایده بود و هیچ جا درموردش چیزی نبود.
ولی دقیقاً همین دیشب دوباره بررسیش کردم و سر 5 دقیقه مشکلش رو پیدا کردم و حلش کردم.. چیزی که این چند وقته چندین بار طی ساعت ها تمام بخش هاش رو زیر و رو کرده بودم و نتونسته بودم مشکلش رو حل کنم.
اون لحظه واقعاً حس کردم تنها دلیلش تأثیر کمک کوچکی بود که به اون بنده خدا کردم و کلی دلش شاد شد و دعا کرد و جوابی که انسان از بازخورد کارهای خودش میگیره.
کار من خیلی کوچک بود ولی حتی همین کار کوچک تأثیرش رو به عینه به من نشون داد.
بعضی وقتا معجزه خیلی ساده اتفاق میفته و ما راحت از کنارش رد میشیم.
ولی اگر دقت کنیم روزانه کلی از این معجزه ها اتفاق می افته که ما ازش غافلیم و قدر نمیدونیم...
شاید اگر به این معجزات و تأثیرات پی می بردیم، انقدر محبت و کمک رو از دیگران دریغ نمی کردیم...

  • میرباقری

job

کار... کار... کار...!! همین کلمۀ 3 حرفی کوچولو بخش بزرگی از زندگی همۀ آدم ها رو تشکیل میده و میشه گفت اصلاً اگر نباشه نمیشه زندگی کرد. چون برای زندگی کردن نیاز به یکسری امکانات اولیه مثل: خوراک، پوشاک، مسکن و ... هستش که تو این دور و زمونه بدون کار کردن و پول در آوردن نمیشه بهشون دست پیدا کرد.

خب حالا که این جناب کار جز لاینفک زندگی به حساب میاد و هممون یه جورایی مجبوریم کار کنیم، پس بهتره کاری که انجام میدیم مطابق با روحیات و علایقمون باشه و از کاری که می کنیم لذت ببریم.

شاید بگید دلت خوشه ها! کار کجا بود که حالا بخواد مطابق میل و باب طبعمونم باشه! همینکه بیکار نمونیم و از گشنگی نمیریم جای شُکرش باقیه...!!!
بله... منم بهتون حق میدم و حرفتونو تا حدی می پذیرم ولی همونطور که عرض کردم تا حدی!

به نظر من درسته که در حال حاضر کار خوب با درآمد مناسب به راحتی پیدا نمیشه ولی این دلیل نمیشه که دست رو دست بزاریم و بگیم کار نیست و نمیشه کاری کرد.

همیشه میشه یه کاری کرد و این به تلاش و البته توانایی و ارادۀ خود آدم بستگی داره. نباید منتظر باشین که از همون اول کار بیاد دنبالتون، شما باید برید دنبالش... ده بدوئین دیگه،برید دنبالش... بگیریدشششششش...!

خب حالا آروم تر! بزارید نفستون جا بیاد... آها، خوبه! بعد اینکه شما رفتید دنبالش و به دستش آوردید اونوقته که دیگه با یه کم تلاش و کوشش میتونید کاری کنید که از این به بعد اون کار بیاد دنبال شما و شما هم هی واسش طاقچه بالا و کلاس بزارید!

  • میرباقری

success

انسان همیشه دوست داره که بهترین باشه و توی زمینه های مختلف به موفقیت های چشمگیر دست پیدا کنه و خلاصۀ کلام این که یه آدم خیلی خفن و تاپ به حساب بیاد و همه تحسینش کنن!
اینکه جزء بهترین ها باشیم و آدم موفقی محسوب بشیم امر محال و دور از ذهنی نیست و همیشه و همه جا گفتن و خوندیم و شنیدیم که با پشتکار و تلاش میشه به موفقیت رسید.
به نظرم موفقیت هر کسی به خودش و ارادش و همچنین شرایط محیطیش بستگی داره و ما نمی تونیم یک نسخۀ کلی رو برای افراد تجویز کنیم. زیاد هم دیدیم که افراد مختلف از راه و روش های مختلف به موفقیت دست پیدا کردند و هر کدوم راهکار خودشون رو توصیه می کنن.
چیزی که مشخصه اینه که بدون تلاش و همت نمیشه به موفقیت دست پیدا کرد و این مسأله قابل انکار نیست و کسی نمیتونه ادعا کنه که با دست رو دست گذاشتن و کاری نکردن میشه به موفقیت رسید.
اما این سؤال که از چه راهی و تو چه زمینه ای وارد بشیم که موفقیتمون تضمین بشه ، اساساً اشتباهه! چون فقط خود فرد به استعداد و علایق خودش آشناست و میتونه با شناسایی درست و منطقی راه صحیح رو انتخاب کنه و مسیر موفقیت رو در پیش بگیره.
بعضیا هستن که تا میبینن یکی تو یک زمینه ای موفق شده درجا میخوان برن تو اون زمینه و فکر می کنن هرکی اون کارو انجام بده یک شبه به موفقیت و پول و شهرت و... میرسه(نه جانم! از این خبرا نیست!)

  • میرباقری

گاهی فقط یک حرف!

۱۶
ارديبهشت

problems solutions

حتماً برای شما هم پیش اومده که درحال کار کردن با مشکلات عجیب و غریبی مواجه بشید و ساعت ها وقت بزارید و اعصابتون بهم بریزه و نتونید مشکل رو حل کنید. خب طبیعیه زیاد نگران نباشید! برید یه لیوان آب بخورید و ریلکس باشید تا بببینیم چی میشه!

این مسائل برای هرکسی ممکنه پیش بیاد تو هرکاری وجود داره ولی شاید بیش از همه گریبان گیر گیک ها و مخصوصاً قشر برنامه نویس شده باشه و کاملاً این موضوع رو درک می کنند! یه برنامه می نویسی و همه چی درست پیش میره ولی یهو یه جا می بینی زیر و رو می کنی چیزی پیدا نمی کنی و به نتیجه نمی رسی! به تمام کتاب ها و سایت ها سر میزنی و همه چیزو چک می کنی اما میبینی همه چیز درسته و معلوم نیست مشکل از کجاست... اینجاست که قاطی می کنی و محکم میکوبی رو کیبورد بیچاره!

حالا ماجرا چیه و باید چیکار کنیم تا زودتر مشکل حل بشه و به نتیجه برسیم؟!... در این مواقع چه باید کرد؟!... اصلاً چرا اینطوری میشه؟!
خب یکم صبر داشته باشین!... چند ماهه به دنیا اومدین... ای بابا!!!...اصلاً چقدر سؤال می پرسین خب چند لحظه وقت بزارین و این مطلب رو بخونید تا بیشتر در موردش صحبت کنیم!(نویسندۀ بی اعصابه داریم؟!)

  • میرباقری

travel

این بار هم موضوع نوشته هام کمی حال و هوای عید داره. می خوام در مورد سفر بنویسم چیزی که تو کشور ما بیش از هر زمانی تو ایام تعطیلات عید نوروز به چشم می خوره و با توجه به تنوع آب و هوایی کشورمون تعداد این سفرها و نقاط دیدنی برای مسافرت بسیار زیاده.
قرار نیست یک آنالیز جغرافیایی داشته باشیم و بگیم کجا برای سفر خوبه و یا اینکه بیایم آمار و ارقام ارائه بدیم که تعداد سفرها چقدره و از همه بیشتر کدوم شهر مسافرخیزه و این جور حرفا... نخیر! قبلاً هم عرض کردم تخصص ما اینا نیست و ما اصلاً اینکاره نیستیم!
امروز می خوام درمورد نوع سفر بنویسم و اینکه چطوری میتونیم از مسافرتمون نهایت لذت و استفاده رو ببریم. اینکه چطور گاهی از محدودیت ها و به ظاهر مشکلات بتونیم فرصت و مزیت بدست بیاریم و ازش استفاده کنیم. اگه شما هم اهل سفرید و یا دوست دارید یک سفر هیجان انگیز و زیبا رو تجربه کنید با ما باشید...

همۀ ما می دونیم که مسافرت رفتن چقدر خوب و مفیده و همیشه توصیه شده که برای تغییر روحیه و ایجاد تنوع و نشاط و همچنین کسب تجربه و آشنایی بیشتر با نقاط مختلف، به سفر برید و کلاً سفر چیزهای زیادی به انسان یاد میده و در این باب ضرب المثل های زیادی هم گفته شده که یکیش میگه: "بسیار سفر باید تا پخته شود خامی"
مساله اینه که گاهی بعضیا دیگه از حد میگذرونن و به جای پخته شدن جزغاله میشن! الان براتون سؤال پیش اومده که یعنی چی؟!چطوری؟!
خب صبر کنید الان توضیح میدم... عجله نکنید!

  • میرباقری

norooz

دیگه کم کم داره بوی عید به مشام میرسه. البته کسایی که خونه تکونی کردن و یا به نوعی در این امر دشوااااار دخیل بودند خیلی زودتر و بهتر این بو رو احساس کردن!

عید همیشه یه رنگ و بوی خاصی داره و یه احساس ویژه ای در آدم ایجاد می کنه مخصوصاً عید نوروز که میشه گفت با همۀ عیدها متفاوته چون با شروع بهار طبیعت و سال جدید همراهه برخلاف عیدی مثل کریسمس که تو زمستون و سرماست و شاید کمتر این حس تازگی رو داشته باشه. البته خب هر عیدی برای همون ملت زیبایی خودشو داره و قصد منم این نیست که بگم کدوم بهتره.

خونه تکونی، خرید عید، سنت های زیبایی که در عید نوروز وجود داره و مفاهیم و نمادهایی که در پس هر یک از عناصر هفت سین هست، آداب و رسومی که در لحظۀ تحویل سال اجرا میشه، دید و بازدید، عیدی دادن  و خیلی چیزای قشنگ دیگه که عید باهاشون مفهوم پیدا می کنه.
شاید خرید عید و لیاس نو و دید و بازدید و گرفتن عیدی از همه بیشتر برای بچه ها جالب و دوست داشتنی باشه و براش لحظه شماری کنن ولی باید اعتراف کرد که همۀ ما تو دلمون عاشق این چیزاییم و تو هر سنی که باشیم از گرفتن عیدی ذوق می کنیم.
تاحالا به این فکر کردید که شاید بعضی کارا باعث بشه که عیدتون زیباتر بشه و لذت بیشتری از نوروز ببرید؟! به نظرم بعضی کارای هر چند کوچیک می تونه یه شادی بزرگ به ما بده که شاید تصورش رو نکنیم. البته راه های رسیدن به شادی زیاده اما می خوام چند مورد کوچیک رو با هم مرور کنیم تا اگر دلتون خواست اجرا کنید و از نتیجه لذت ببرید.(زود بجنبید که وقت کمه!)

  • میرباقری

ازدواج

ایدۀ نوشتن این مطلب از جایی جرقه خورد که تو تماس تلفنی با یکی از آشنایانم با یک مسأله ای برخورد کردم که برام عجیب و شاید جالب بود و من رو به فکر و تأمل واداشت. زوج جوانی که اسم همدیگه رو با صفت آقا و خانم صدا می کنند و نوعی برخورد محترمانه و رسمی باهم دارند. راستش به این فکر افتادم که این نوع رفتار درست تره یا اینکه زن و شوهر با هم خیلی صمیمی و راحت باشند و مثل دو تا دوست هم سن و سال با هم شوخی کنند؟!
شاید جواب دادن به این سؤال خیلی راحت نباشه و بیشتر سلیقه ای و فقط از نظر کارشناسان خانواده قابل تحلیل باشه. اما به نوعی حسی که خودم در این مورد دارم و بر اساس چیزایی که دور و بر خودم می بینم در موردش صحبت می کنم.

همۀ ما بارها و بارها شنیدیم که احترام و حرمت بین زوجین باید حفظ بشه و اخلاقیات و رعایت هنجارها خیلی مهمه و هزار و یک چیز دیگه که لااقل از طریق برنامه های مشاورۀ خانواده زیاد دیدیم و شنیدیم. اما اصلا قصدم این نیست که روند این برنامه هارو  پیش بگیرم و شروع کنم به نسخه پیچیدن... چون نه تخصصش رو دارم و نه در اندازه ای هستم که بخوام نصیحت کنم.

چیزی که ذهن منو به خودش مشغول کرده اینه که این زوج هایی که خیلی رسمی و محترمانه با هم برخورد می کنن توی زندگی و نوع رفتارشون با هم چطور هستند؟ آیا مفهوم حقیقی ازدواج و اینکه زن و شوهر باید مونس هم باشند و بتونند راحت حرفاشونو به هم بگن و بینشون راز نگفته و فاصله نباشه، تو زندگیشون وجود داره؟!
عده که اسم همدیگه رو همراه با خانم یا آقا صدا می زنند یا اینکه بعضی خانم ها همسرشون رو با نام خانوادگی یا با لقب دکتر و مهندس و سرهنگ که عناوین شغلیشون هست، مورد خطاب قرار میدن.
در مقابل اینها زوج هایی هم هستند که با هم خیلی صمیمی و خودمونی هستند و عین دو تا رفیق و همکلاسی شوخی می کنند و می خندند و با دیدنشون بیش از هرچیز فکر می کنی که دو تا دوست صمیمی هستند.

  • میرباقری